خدایا در سال جدید
حول حالنا الی احسن حال.
سال نو بر همگی مبارک باشد.
التماس دعا
بدست نسیم سحر در دسته
خدایا در سال جدید
حول حالنا الی احسن حال.
سال نو بر همگی مبارک باشد.
التماس دعا
بدست نسیم سحر در دسته
امام هادی علیهم السلام می فرمایند:
بجای حسرت و اندوه برای شکستهای گذشته تصمیم به جبران آن بکن.
پی نوشت:
منم میگم (البته با اجازه آقای شاعر):
در نا امیدی بسی امید است
پایان شب سیه سفید است
مهم اونه که اگه شکستی داشتیم بیاییم ازش تجربه کسب کنیم و دیگه هیچوقت تکرارش نکنیم.(کو گوش شنوا منظور خودمم به دل نگیر شما)
برای همتون در این روزهای آخر سال عاقبت بخیری آرزو می کنم.
بدست نسیم سحر در دسته مؤمن، سگ، مأوی، صالحین
قال علی (ع) : طوبی لمن کان عیشه کعیش الکلب ففیه عشرة خصال فینبغی ان یکون کلها فی لمؤمن.
امیرالمؤمنین (علیه السـلام) می فرمایند: خوشا به حال کسی که زندگیش مثل زندگی سگ باشد!!! در سگ ده خصلت پسندیده است که مؤمن به داشتن آن سزاوارتر است.
الف) لیس له مقدار بین الخلق و هو حال المساکین.
سگ در میان مردمان ، قدر و قیمتی ندارد که این حال «مساکین» است.( مؤمن به دنبال شهرت و انگشت نمائی نیست )
ب ) ان یکون فقیرا لیس له مال و لا ملک و هو صفة المجردین.
سگ مال و مِلکی ندارد که این صفت «مجردین» است.( مؤمن به دنیا دلبستگی ندارد )
ج) لیس له مأوی معلوم و الارض کلها له بساط و هو من علامات المتوکلین.
خانه و لانه ای مشخص و معینی ندارد و هر جا که رود همان جا را خوابگاه خود سازد و همه زمین بساط اوست که این از نشانه های «متوکلین» است.( مؤمن به فکر ویلا و برج های سر به فلک کشیده نمی باشد).
د ) ان یکون اکثر اوقاته جائعا و هو من علامات الصالحین.
اغلب اوقات گرسنه است و این عادت «صالحین» است.( مؤمن شکم پرست و همیشه به فکر شام و نهار الوان نمی باشد ).
ه) ان ضربه صاحبه لا یترک بابه و هو من علامات المریدین .
اگر صد ضربه تازیانه از صاحب خودش بخورد، در خانه او را رها نمی کند و این صفت «مریدین» است.(مؤمن به این و آن دست دراز نمی کند).
و ) لا ینام من الیل الا القلیل و ذلک من اوصاف المحبین.
شبها به جز اندکی نمی آرامد و این از صفت های «محبین» و دوستداران است.(مؤمن شبها برای آخرت کار می کند، نه پای تلویزیون و... ).
(بر گرفته از کتاب در ثمین و ماء مَعین چاپ دوم صفحه 457 ـ تالیف آیت الله سید مجتبی حسینی میر صادقی زنجانی و کتاب لئالی الاخبار ج 5 – ص 387- 388 )
پی نوشت:
شرمنده ی روی تمام دوستان. مدتی به نت دسترسی نداشتم خیلی هم سخت بود اگه خدا بخواد از این به بعد مرتب هستم و وبلاگم رو بروز می کنم.
بدست نسیم سحر در دسته خسیس، بصره، کوفه
در شهر کوفه مرد خسیسی زندگی می کرد که د ر خساست همانند نداشت. به او گفتند: «در بصره مردی ثروتمند زندگی می کند اما هزار بار او از تو خسیس تر است.» خسیس کوفه کنجکاو شد و به بصره رفت تا بلکه از همتای خسیس خود چیزی یاد بگیرد. و قتی به بصره رسید، نزد آن مرد رفت و خود را معرفی کرد و گفت: «من هم در کاری که تو می کنی استادم، اما آمده ام از تو چیزی یاد بگیرم» خسیس بصره با خوشرویی او را پذیرفت و گفت: «خوش آمدی! این جا را خانه ی خودت بدان، صبر کن تا وسایل مهمانی مهیا کنم.» سپس خسیس بصره به دکان نانوایی رفت و گفت: «مهمان عزیزی دارم، نان خوب داری؟» ادامه مطلب...