پيام

نسيم سحر
88/9/30

+ نازنين آمد و دستي به دل ما زد و رفت/ پرده خلوت اين غمكده بالا زد و رفت/ كنج تنهايي ما را به خيالي خوش كرد/ خواب خورشيد به چشم شب يلدا زد و رفت.

نغمه-23 88/11/22

خيلي قشنگ بود... كپي كنم واسه فيس بوكم :)

زيبا و خواندني بود...

تو اين شب دعا براي ظهور يادمون نره

....!!!

نازنين آمد و دستي به دل ما زد و رفت... اي گفتي خانم محمدي. نازينين ما چي شد اخر؟ سحر را ميگم يا شما هم فقط بلديد مردم ازاري كنيد ؟؟: دي

آخه نگيد... سحر كه هست شما كجاييد..؟؟

بابا اين اقا محمد اجازه نميده با سحر حرف بزنيم: دي.. انگار حالا نميدونم..............: دي

جدي مي گيد بهم نگفته بود كه شما زنگ زديد.. چي بگم والله پدر ديگه ايشالله وقتي بابا شديد بهتون ميگم كه چقدر دختر ارزش داره براي يك پدر..

بي خيال... شنيدن كي بود مانند ديدن.: دي... اتفاقا اين هفته مي خواستم بياييم براي سيد حيدر حكيم قم براي پاسپورت بچه ها كه كاري برام پيش امد ونشد ديگه بيام

خوب حق دارن غيرتين ديگه:دي...

تو ديگه چي مي گي آلا....:دي... ايشالله كه خيره اگه براي ويزا گرفتن كاري از ما بر مياد بگيد انجام ميديم خلاصه اينكه نزديكم به تهران و راه بلد..

ممنونم خواهرم سيد حيدر حكيم از دوستان من است در قم كه مسئول كاروان بچه هي قم است وكلا ايشان خودش كارهاي ما را انجام مي دهد... سلامت باشيد